هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام و درد دل شاعر از بی‌وفایی معشوق سخن می‌گوید. شاعر از نگاه معشوق، بی‌وفایی او و تأثیرات عشق بر دل‌شکستگان می‌نالد و آرزو می‌کند که دیگران نیز مانند او گرفتار این عشق شوند. همچنین، از رازدل‌های آشکار شده و اسارت در دام عشق می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده یا نامناسب باشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد.

شمارهٔ ۳۹۰

ای مه ز مهر اگر نظری سوی ما کنی
کام دل شکسته ما را روا کنی

آموختت که این روش دلبری که رخ
بنمائی و بری دل و ترک وفا کنی

هر کس فزوتر از همه شد مبتلای تو
بر او فزونتر از همه جور و جفا کنی

بر آنکه منع عشق تو از من همی کند
بنمای روی تا چو منش مبتلا کنی

چشمت به پشت پرده خورد خون مردمان
فریاد از دمی که ز رخ پرده واکنی

آزادی دو کون بود در کمند تو
روزی مباد آنکه اسیران رها کنی

گاهی ز راه دیده کشی رخت خود بدل
گاهی ز دل برآئی و در دیده حا کنی

ای دیده از صغیر چه خواهی که پیش خلق
راز نهان او همه جا برملا کنی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.