هوش مصنوعی: این شعر از مولانا با زبان تمثیلی و عرفانی، مخاطب را به رهایی از قیدوبندهای دنیوی و توجه به معنویات دعوت می‌کند. شاعر با اشاره به مرغ قدسی که در قفس نمی‌گنجد، انسان را به آزادی روح و فرار از تعلقات مادی تشویق می‌کند. همچنین، با اشاره به مرگ و ناپایداری دنیا، بر بی‌اهمیتی مقام و ثروت در برابر حقیقت وجود تأکید دارد.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی این شعر ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند مرگ و ناپایداری دنیا نیاز به درک و بلوغ فکری دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد شکل می‌گیرد.

شمارهٔ ۴۱۴

تو مرغ گلشن قدسی نه در خور قفسی
قفس‌شکن که به گلزار قدس بازرسی

تو را که بر سر طوبی است آشیان آخر
در این چمن ز چه پابست مشت خاروخسی

اگر شه زمنی یا گدای گوشه‌نشین
دمی که مرگ درآید نگویدت چه کسی

ز پادشاه توانا به وقت لهو و لعب
نترسی و متزلزل ز ناتوان عسسی

رسید مرکب چوب و ز تازیانهٔ آز
تو روز و شب به تکاپو چو تندرو فرسی

صغیر در پی لذات دنیوی تا کی
همی دو دست به سر میزنی مگر مگسی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.