هوش مصنوعی: داستان درباره خواجه‌ای دنیاطلب و غافل از خداوند است که به نصایح غلام عاقل و فرزانه‌اش توجهی نمی‌کند. خواجه ادعا می‌کند پس از مرگش اموالش را به فقرا می‌دهد، اما در عمل اهل بخشش نیست. یک شب، غلام عمداً چراغ را از پشت می‌گیرد و خواجه در تاریکی به چاه می‌افتد. پس از نجات، خواجه به غلام اعتراض می‌کند، اما غلام به او یادآوری می‌کند که اگر برای تاریکی چاه اهمیت قائل نیستی، چرا برای تاریکی قبرت اهمیت نمی‌دهی؟ این واقعه باعث بیداری خواجه می‌شود.
رده سنی: 12+ متن دارای مفاهیم اخلاقی و عرفانی است که برای نوجوانان و بزرگسالان قابل درک و مفید است. همچنین، زبان و ساختار داستان برای کودکان خردسال ممکن است پیچیده باشد.

شمارهٔ ۴۴ - حکایت

خواجه ی دنیاطلب کاهلی
مست خرافت ز خدا غافلی

ز اهل خساست به جهان طاق بود
منکر بخشایش و انفاق بود

داشت غلامی که ز خوبی تمام
عاقل و فرزانه و شیرین کلام

هرچه بدان خواجه نصیحت نمود
در دل او هیچ مؤثر نبود

قائل این بود که وقت رحیل
امر نمایم به وصی و وکیل

بعد من اندر پی خمس و زکوة
سعی نمایند چون صوم و صلوة

مال فراوان به فقیران دهند
اطمعه بر خیل اسیران دهند

تا شبی آن خواجه به کبر تمام
بود به یک کوچه روان با غلام

خواجه ز پی بود و غلامش به پیش
داشت چراغی به کف آن پاک کیش

کم کمک آورد چراغ از قفا
خواجه نشد آگه از این ماجرا

راه غلط کرد و نمود اشتباه
رفت بناگه ز تغافل به چاه

بانگ بر آورد ز دل کی غلام
عمر تو ایزد بنماید تمام

خود تو فکندی به چَهَم بی‌گناه
زود مرا برکش از این قعر چاه

الغرض آن خواجه به زجر فزون
از دل آن چاه چو‌ آمد برون

کرد تغیر به غلام حزین
گفت بود شرط وفا کی چنین

شمع ز پی آوری ای کینه خواه
تا من غمدیده بیفتم به چاه

گفت بلی خواجه بود گر چنین
حالت تاریکی گورت ببین

زودتر از آنکه بیفتی به چاه
پیش روان ساز چراغی به راه

بعد تو انفاق ز‌ اموال تو
گرچه مفید است بر احوال تو

لیک چراغی است که آن از قفاست
یار نکوئیست ولی بی‌وفاست

خواجه از این واقعه بیدار شد
داد ز کف مستی و هوشیار شد

از دل و جان گشت غلام غلام
عذر همی خواست ز قبح کلام

خواجه تو هم پند شنو از صغیر
پند غلامت که منم در پذیر

تا که بود نور چراغت به جا
یاد ز تاریکی گورت نما
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳ - کشف راز
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵ - حکایت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.