هوش مصنوعی:
در این متن، شاعر از اهمیت حفظ راز و اعتماد سخن میگوید. شخصی راز خود را با دیگری در میان میگذارد و از او میخواهد که آن را فاش نکند، اما آن شخص راز را به دیگری میگوید. وقتی صاحب راز متوجه میشود، از او گلایه میکند و در پاسخ میشنود که خود او مقصر است، زیرا رازی را که نمیتوانسته حفظ کند، به دیگری سپرده است. شاعر تأکید میکند که اگر میخواهی رازت فاش نشود، آن را تنها در دلت نگه دار.
رده سنی:
12+
متن دارای مفاهیم اخلاقی و انسانی است که برای نوجوانان و بزرگسالان قابل درک و آموزنده است. همچنین، زبان شعر ممکن است برای کودکان کمسنوسال دشوار باشد.
شمارهٔ ۴۳ - کشف راز
گفت کسی با دگری راز خویش
کرد در آن مطلبش انباز خویش
لیک بگفت این سخن انشامکن
پیش کسی راز من افشا مکن
روز دگر آنچه بدو گفته بود
از دگری فاش و مبرهن شنود
روی ترش کرد و به هر سو شتافت
تا به ره آن محرم دیرینه یافت
گفت نگفتم مکن ای قلتبان
راز مرا فاش به نزد کسان
گفت توئی آنچه که گوئی بمن
زانکه خودی پرده در خویشتن
آنچه تو از دوش دل انداختی
بار دل زار منش ساختی
من همش از دوش دل انداختم
دوش دل خویش سبک ساختم
آنچه نیاری تو نگهداریش
بر دگری بهر چه بسپاریش
خواهی اگر راز نگردد عیان
کن چو صغیرش به دل خود نهان
کرد در آن مطلبش انباز خویش
لیک بگفت این سخن انشامکن
پیش کسی راز من افشا مکن
روز دگر آنچه بدو گفته بود
از دگری فاش و مبرهن شنود
روی ترش کرد و به هر سو شتافت
تا به ره آن محرم دیرینه یافت
گفت نگفتم مکن ای قلتبان
راز مرا فاش به نزد کسان
گفت توئی آنچه که گوئی بمن
زانکه خودی پرده در خویشتن
آنچه تو از دوش دل انداختی
بار دل زار منش ساختی
من همش از دوش دل انداختم
دوش دل خویش سبک ساختم
آنچه نیاری تو نگهداریش
بر دگری بهر چه بسپاریش
خواهی اگر راز نگردد عیان
کن چو صغیرش به دل خود نهان
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲ - احمد و محمود
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴ - حکایت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.