هوش مصنوعی: این شعر به بیان غم و اندوهی می‌پردازد که با آمدن عید به جای شادی، بر دلها سنگینی می‌کند. شاعر از عیدی می‌گوید که به جای لباس نو، کفن به تن مردم می‌شود و از سالی سخن می‌گوید که مانند قحطی گندم، فرزندان بشر را به سختی می‌اندازد. او از قحطی عشق و پریشانی عشاق نیز یاد می‌کند و در نهایت به سال 1336 هجری قمری اشاره می‌کند که این اتفاقات در آن رخ داده است.
رده سنی: 18+ متن دارای مضامین عمیق غم و اندوه، انتقاد از شرایط اجتماعی و تاریخی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین ممکن است برخی از مفاهیم مانند قحطی، مرگ و پریشانی برای مخاطبان جوان تر سنگین و نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۶۷ - تاریخ سنهٔ مجاعه

ورود عید که غم می زدود از دلها
کنون فزاید ما را به غم غم دیگر

چگونه عیدی عیدی که جای جامهٔ عید
نمود دست اجل خلق را کفن در بر

چگونه عیدی، عیدی چنان گران مقدم
که هیچ نیست ز یاران عید پار اثر

خلاصه آمدن عید در چنین ایام
همی به دردسر افزاید و به خون جگر

بدان نماید این عید‌ آمدن که تو خود
گرسنه باشی و مهمان درآیدت از در

گذشت و می گذرد سالی آنچنان بر خلق
که نیست چرخ کهن سال را چو آن به نظر

چگونه سالی سالی که گوئیا گندم
شده است نهی بر اولاد بوالبشر چو پدر

و یا که خورد چو او در بهشت گندم را
کنون کشند به دنیا ز نسل او کیفر

چگونه قحطی قحطی که لاله رویان را
قرین برگ خزان گشت عارض احمر

چگونه قحطی قحطی که مجمع عشاق
ز هم نموده پریشان چو طرهٔ دلبر

چگونه قحطی قحطی که از تهی دستی
بر دهن می‌بنهادند می‌کشان ساغر

هزار و سیصد و سی بود و شش پس از هجرت
صغیر کرد رقم این قضیه بر دفتر
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸ - تاریخ کتاب مصیبت‌نامهٔ شعرای انجمن دانشکدهٔ اصفهان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.