۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۹ - بمناسبت مراجعت جناب آقای‌ام یرعباس نعمت‌اللهی

باد این بوی خوش از دشت ختا آورده است
نی ختا گفتم از آن زلف دوتا آورده است

چشم ما را سرمه‌ئی آورده از خاک درش
راستی شرط محبت را بجا آورده است

درد و رنج و محنت و غم از بر ما بسته رخت
دولت و اقبال و عزت روبما آورده است

جان نمی‌گنجد بتن از شادمانی گوئیا
مژده رحمت پیمبر از خدا آورده است

باب شادی شد بدل مفتوح گوئی جبرئیل
آیهٔ انا فتحنا از سما آورده است

فاشگویم یک جهان فضل و شرف در اصفهان
میرعباس از در شاه رضا آورده است

نور چشم حضرت نعمت علی شه کز جمال
چشم ما را یک فلک نور و ضیا آورده است

دیده اهل صفا روشن که آن روشن روان
یک بهشت جاودان با خود صفا آورده است

این گل گلزار زهرا سروبستان علی است
کس نگوید اینصفا را از کجا آورده است

چون صغیر بینوا را تحفه‌ئی لایق نبود
چند شعری هدیهٔ آن خاک پا آورده است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸ - در تعریف ادب
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰ - در تشرف سیدالعارفین ملاذالسالکین میرزا زین‌العابدین نعمت‌علیشاه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.