هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و تنهایی می‌گوید و از بی‌توجهی دیگران به حال و روزش شکایت دارد. او از ویرانه‌ای که در آن زندگی می‌کند و از افسانه‌های ناامیدکننده‌اش سخن می‌گوید و آرزو می‌کند کسی حالش را بپرسد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاطفی و نومیدی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و زبان شعر کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۳

خوش آنکه بپرسی دل دیوانه ما را
آباد کنی گوشه ویرانه ما را

با آنکه بپرسیدن ما آمده، مردیم
کآیا زکه پرسیده ره خانه ما را

با غیر نشینی و فرستی ز پی ما
آن کس که نداند ره کاشانه ما را

آن شاخ گل از خنده فزون ساخت به مجلس
شرمندگی گوشه ویرانه ما را

از بس که شود باعث نومیدی عشاق
خواهم که کسی نشنود افسانه ما را

میلی به جنون شهره چنانیم، که طفلان
پرسند ز مردم ره کاشانه ما را
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.