۱۰۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۴

بس که پیشت عاشق از جام حجاب از دست رفت
هرچه پرسیدی، به هنگام جواب از دست رفت

ای خوش آن شبها درین اندیشه، کش بینم به خواب
در دلم می‌گشت، تا هنگام خواب از دست رفت

دل چنان پا مال شد از دستبرد قهر یار
کان ز پا افتاده، از نام عتاب از دست رفت

دوش ازو مّی خواستم، برتافت رو پیش رقیب
آبروی من به یک جام شراب از دست رفت

وقت پیری از ره میخانه میلی پا بکش
گوشه‌ای بنشین، که ایّام شباب از دست رفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.