هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از عشق و دل‌بستگی به معشوقی شوخ و خشمگین سخن می‌گوید. او از نگاه معشوق، طرّه‌های فتنه‌انگیز و رفتارهای ناز و غمزه‌ی او یاد می‌کند و از تأثیر این عشق بر خود می‌نالد. در پایان، از پشیمانی خود از این دل‌باختگی سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات ادبی نیاز به درک ادبی نسبتاً بالایی دارد.

شمارهٔ ۷۱

کجا نظر به من آن شوخ خشمگین نظر انداخت؟
مگر دمی که به سویم خدنگ کین انداخت

ز چین طرّه کزان خاک راه غالیه بوست
کمند فتنه به پای غزال چین انداخت

به بزم خواست که از من تهی کند پهلو
نشست و تکیه به یاران همنشین انداخت

ز پا فتادگی‌ام را همین نتیجه بس است
که سایه بر سرم آن سرو نازنین انداخت

فغان که ساختم از بیخودی پشیمانش
اگر نظر به من آن طفل شرمگین انداخت

به سوی میلی مسکین،‌نگاه پنهانش
چو ناوکی‌ست که صیدافکن از کمین انداخت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.