هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد هجران و عشق نافرجام می‌گوید. او از قاصدی می‌گوید که پیامش را به معشوق می‌برد، اما از ترس پاسخ تلخ او برنمی‌گردد. شاعر از دل‌بستگی به معشوق و رنج هجران می‌نالد و از بدگویی دشمنان و بی‌اعتنایی معشوق به حرف‌هایشان شکوه می‌کند. در نهایت، او با وجود شیرینی عشق، از تلخی هجران می‌نالد و از رام شدن دلش به معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند هجران و مرگ ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۹۸

بس که قاصد را بیازارد چو نام من برد
رحم نگذارد که بگذارم پیام من برد

برنگردد قاصد از شرم جواب تلخ او
چون پیام من بر شیرین کلام من برد

مرغ دل بستم پی صیدش به دام آرزو
آه اگر آن مرغ وحشی پی به دام من برد

رشک دارم بر قبول آنکه پیش از دیگران
مژدهٔ مرگم به سرو خوشخرام من برد

خاطرم جمع است از بدگویی دشمن،‌ که یار
گوش بر حرفش نیندازد چو نام من برد

تلخ باشد زهر مرگ،‌ اما ز شیرینی هنوز
می‌تواند تلخی هجران ز کام من برد

رام شد وحشی دل میلی به او، وز سرکشی
هر زمان آرام از آهوی رام من برد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.