هوش مصنوعی:
شاعر در این غزل از عشق و هجران میگوید و درد فراق را بیان میکند. او از شوق دیدار معشوق و رنج هجران سخن میگوید و احساسات خود را در قالب شکایت و ناله بیان میکند. شاعر احساس میکند که در دام عشق گرفتار شده و راه نجاتی ندارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۱۰۰
شب شوق بزم او رگ جانم گرفته بود
با آنکه دست رشک، عنانم گرفته بود
آزار بین که صد گله کردم به پیش یار
با آنکه ز اضطراب، زبانم گرفته بود
از بزم وصل، راه برون شد نیافتم
از بس که آرزو به میانم گرفته بود
میخواستم که جان برم از صیدگاه عشق
صیّاد هجر، راه امانم گرفته بود
میلی ز جان سپردنم آگه نشد کسی
از بس که ضعف راه فغانم گرفته بود
با آنکه دست رشک، عنانم گرفته بود
آزار بین که صد گله کردم به پیش یار
با آنکه ز اضطراب، زبانم گرفته بود
از بزم وصل، راه برون شد نیافتم
از بس که آرزو به میانم گرفته بود
میخواستم که جان برم از صیدگاه عشق
صیّاد هجر، راه امانم گرفته بود
میلی ز جان سپردنم آگه نشد کسی
از بس که ضعف راه فغانم گرفته بود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.