هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و جدایی می‌نالد و از بی‌قراری دلش سخن می‌گوید. او عقل را مغرور می‌داند و از ساقی می‌خواهد تا با دادن شراب، او را از این حال رها کند. شاعر با وجود بی‌گناهی، از عشق خود لذت می‌برد و از معشوق می‌خواهد به سویش بیاید. او به وعده‌های معشوق اعتماد ندارد و تنها تسلّی دلش را در طمعی ناپخته می‌داند. شاعر به شوق عشقش قانع است، حتی اگر دیگران برای فریب او پیغام بفرستند. در نهایت، او از کسانی که در مستی به او دشنام داده‌اند، به خاطر دعاهایشان تشکر می‌کند و از تأثیر عشق بر دل شوریده‌اش می‌گوید.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه، استفاده از استعاره‌های شراب و مستی، و پرداختن به احساسات پیچیده است که برای درک کامل، به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد.

شمارهٔ ۱۰۲

نیم بسمل شدم از غمزه خودکامی چند
در دل آرام ندارم ز دلارامی چند

عقل، بسیار به هشیاری خود مغرور است
ساقیا خیز و بده ازپی هم جامی چند

با همه بی‌گنهی خوشدلم از بسمل خویش
گر به سوی من افتاده، نهی گامی چند

عهد را پاس مدار و به سر وعده میا
که تسلّی‌ست دلم با طمع خامی چند

قانعم شوق به این ساخته کز بهر فریب
آورد غیر به سویم ز تو پیغامی چند

هر که در عربده بدمست مرا دید به خویش
صد دعا کرد به شکرانه دشنامی چند

از قیاس دل خود یافته میلی که ز تو
چه رود بر دل شوریده سرانجامی چند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.