هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق یار می‌گوید و درد هجران را بیان می‌کند. او از ترس طعنه‌های مردم، به همه سلام می‌کند، اما در خیال وصال معشوق است. شاعر از لذت دیدار معشوق می‌گوید و از انتقام فلک می‌ترسد. همچنین، او از مرگ دل سخن می‌گوید و بیان می‌کند که حتی یک نگاه معشوق می‌تواند کارش را تمام کند. شاعر در پایان از بی‌میلی به وصال به دلیل تلخکامی هجران می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'مرگ دل' و 'انتقام فلک' ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۱۷

چو همرهی به من آن سرو خوشخرام کند
ز بیم طعنه، به هرکس رسد سلام کند!

خیال وصل تو در خاطر است خلقی را
کسی ملاحظه خاطر کدام کند؟

ز دیدن تو دلم یافت لذّتی که فلک
نعوذباللّه اگر فکر انتقام کند؟

رسانده مردن دل به آنکه گر خواهد
به یک نگاه دگر، کار خود تمام کند

نه آشنا و نه بیگانه‌ای، نمی‌دانم
که اختلاط چنین را کسی به نام کند

به آن رسیده که میلی ز تلخکامی هجر
می وصال تو بر خویشتن حرام کند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.