هوش مصنوعی:
شاعر در این غزل از راز دل خود سخن میگوید و از بیخبری و فریب دیگران شکایت دارد. او از تغییرات روزانه زیبایی معشوق و تأثیر آن بر ناظران آگاه میگوید. شاعر از ناصح میخواهد که یا او را از رفتن به بزم معشوق منع کند یا از سرزنشهایش بگذرد. او اشاره میکند که وصال معشوق بدون خطر و رنج میسر نیست و از بیتابی خود و نامههایی که مینویسد سخن میگوید. در پایان، شاعر از درد غیرت و رنجی که در دل دارد مینالد.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آنها به بلوغ عاطفی و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'صد ناوک غیرت شکند در دل میلی' ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۱۵۱
تا فاش شود راز دلم، بیخبری چند
گویند ازو بهر فریبم خبری چند
هر روز دهد حسن ترا رونق دیگر
کیفیت نظّاره صاحبنظری چند
یا منع کن ای ناصحش از رفتن هر بزم
یا درگذر از سرزنش دربهدری چند
آسودگی بزم وصالش ننماید
گر در ره این کعبه نباشد خطری چند
نشنیده جواب تو برم نامه برآید
بیتابی من بیند و سازد خبری چند
صد ناوک غیرت شکند در دل میلی
خاری که خلد در جگر بیجگری چند
گویند ازو بهر فریبم خبری چند
هر روز دهد حسن ترا رونق دیگر
کیفیت نظّاره صاحبنظری چند
یا منع کن ای ناصحش از رفتن هر بزم
یا درگذر از سرزنش دربهدری چند
آسودگی بزم وصالش ننماید
گر در ره این کعبه نباشد خطری چند
نشنیده جواب تو برم نامه برآید
بیتابی من بیند و سازد خبری چند
صد ناوک غیرت شکند در دل میلی
خاری که خلد در جگر بیجگری چند
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.