هوش مصنوعی:
شاعر از عشق نافرجام و دلشکستگی خود میگوید. او به عهدی که معشوق در حالت مستی بسته اعتماد کرده، اما میترسد که در هوشیاری آن را به یاد نیاورد. شاعر از سادهدلی خود و تکیه بر وعدههای بیاساس معشوق ابراز پشیمانی میکند و اضطراب ناشی از عشق را توصیف مینماید. در نهایت، او تسلیم عشق شده و عقل را فدای دل کرده است.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عاشقانه و دلشکستگی است که درک آنها به بلوغ عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۵۶
داد ازان دم که با دل ناشاد
من کنم داد و او کند بیداد
مست من عهد کرد و میترسم
وقت هوشیاریاش نباشد یاد
بعد صد امتحان، ز سادهدلی
تکیه کردم به عهد بیبنیاد
بیخودیهای مجلس شب را
خجلت روز من به یادش داد
این چه شوق است کز تصور تو
دل خلقی در اضطراب افتاد
پا نهادیم بر سر دو جهان
ما و عشق تو، هرچه بادا باد
بهر زنجیر زلف او میلی
داد سر رشته خرد بر باد
من کنم داد و او کند بیداد
مست من عهد کرد و میترسم
وقت هوشیاریاش نباشد یاد
بعد صد امتحان، ز سادهدلی
تکیه کردم به عهد بیبنیاد
بیخودیهای مجلس شب را
خجلت روز من به یادش داد
این چه شوق است کز تصور تو
دل خلقی در اضطراب افتاد
پا نهادیم بر سر دو جهان
ما و عشق تو، هرچه بادا باد
بهر زنجیر زلف او میلی
داد سر رشته خرد بر باد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.