هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و فراق می‌گوید، از غم هجران و یاد یار، از تهمت‌های دشمنان و از آرزوی وصال. او از موهای یار و زیبایی‌هایش یاد می‌کند و در نهایت، از مرگ می‌خواهد تا او را از این محرومی‌ها نجات دهد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق، درد فراق و درخواست مرگ است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامناسب باشد. درک این مفاهیم نیاز به بلوغ عاطفی و فکری دارد.

شمارهٔ ۱۵۷

گل خون بر سر خار مژه‌ام تیز آمد
باز در دل غم آن غمزه خونریز آمد

دشمنان باز به نامم چه گنه ساخته‌اند
که پیام تو به سویم گله‌آمیز آمد

باز هر لحظه به یاد تو دهد عربده‌ای
آه کاین می چه بلا عربده‌انگیز آمد

بود چون بوالهوسان را سر زلف تو به دست
دل ما در خم فتراک دلاویز آمد

مرعی شکر که تا آخر حسن تو نبود
که چها بر سر ما زان خط نوخیز آمد

برس ای مرگ و ز محرومی وصلم برهان
که به جان میلی بیمار ز پرهیز آمد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.