هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دردها و رنج‌های عاشقانه می‌گوید و از بی‌توجهی معشوق شکایت می‌کند. او امیدوار است که معشوق سرانجام به او توجه کند و دردهایش را تسکین دهد. همچنین، شاعر از تلاش‌های بی‌ثمر خود برای جلب توجه معشوق سخن می‌گوید و امیدوار است که روزی درهای رحمت به رویش گشوده شود.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر و استعاره‌های به کار رفته در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارند.

شمارهٔ ۱۶۰

سخنم را چو به بزم تو سری بگشایند
تا کنی گوش، پیام دگری بگشایند

قاصدان از تو شنیدند سخنها که ز شرم
نتوانند زبان در خبری بگشایند

در به در طلبت گشته‌ام و این هم نیست
که دری بهر چو من دربه‌دری بگشایند

مژده باد ای دل آزرده که این سنگدلان
در آزار بر آزرده‌تری بگشایند

دل صیاد وشان صید شود گر ز کمین
آهوان تو کمند نظری بگشایند

پرده بگشا که گل روی تو سیراب شود
گر بر آن تشنه‌لبان چشم‌تری بگشایند

تیر جور تو گر از سینه میلی بکشند
دری از غیب به خونین جگری بگشایند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.