هوش مصنوعی: این شعر از درد فراق دوست و آمدن دشمن به جای او سخن می‌گوید. شاعر از غم و اندوه خود می‌نالد و اشاره می‌کند که حتی صدای موسیقی هم برایش ناخوشایند شده است. او از آتش دل و بلاهای زندگی می‌گوید و از خیانت و درد عشق شکایت دارد. در نهایت، شاعر به این نتیجه می‌رسد که رفتن به دنبال دوست بی‌فایده است و تنها به نفع دشمن تمام می‌شود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه، غم و اندوه، و شکایت از زندگی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامناسب باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'خون جهانی' و 'برق بلا' ممکن است برای سنین پایین ترسناک یا ناراحت‌کننده باشد.

شمارهٔ ۱۵۹

ز مجلس دوست رفت و دشمن آمد
دلا منشین که وقت رفتن آمد

ز جا دشوار خیزم، بس که بی او
ز مژگان خون دل در دامن آمد

ز غمناکی، به گوشم صوت مطرب
ملال‌انگیزتر از شیون آمد

زد آتش آه دل در پنبه داغ
مرا برق بلا در خرمن آمد

به گردن بینمت خون جهانی
ترا دستی مگر در گردن آمد؟

مرا آن غمزه تیری بر جگر زد
کزان صد چاک در پیراهن آمد

نیامد، گر کسی رفت از پی دوست
وگر آمد، به کام دشمن آمد

ز من نشنیده میلی وز پی‌اش رفت
به آخر بر سر حرف من آمد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.