۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۵

از جا دلم به جلوه حیرت‌فزا مبر
جا در دلم بگیر و دلم را ز جا مبر

تا بشنود حدیث ملال‌آور ترا
قاصد، پیام ما ببر و نام ما مبر

بیگانه کردم از تو به صد حیله خویش را
بازم ز ره به یک نگه آشنا مبر

دارد هوای بزم رقیب، آفتاب من
ای شوق، همچو سایه مرا از قفا مبر

هر دم دلا مگو که مرا درد او دواست
نادردمند! این هم نام دوا مبر

میلی چنین که بر جا بر او کرده مدعی
بیهوده رنج در طلب مدعا مبر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.