۱۱۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۸

با آنکه هر زمان شوم از غصه زارتر
گردم زمان زمان به تو امّیدوارتر

چون بیندم زگریه ی مستانه شرمسار
در خنده می‌شود که شوم شرمسارتر

رنجاندم ز وعده خلافی، ولی چه سود
از رنجشی ز وعده او بی‌مدارتر

با شوخی ای چنین، که نگیری دمی قرار
در دل گذر مکن که شود بی‌قرارتر

تا ذوق خواری از دگران بیشتر برم
از من کسی مباد به کوی تو خوارتر

غم نامه‌ام به غیر نمایی به این غرض
کز ناامیدی‌ام شود امیدوارتر

بی‌اعتبار پیش تو خلقی به جرم عشق
بیچاره میلی از همه بی‌اعتبارتر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.