۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۵

ز نومیدی وعده افسرده بودم
گر امشب نمی‌آمدی مرده بودم

به مردم اگر شکوه‌ای کردم از تو
میاور به رویم که آزرده بودم

چو تنها رسیدی، خجل گشتم از تو
که همراه غیرت گمان برده بودم

ازان سرگران از رقیبان گذشتم
که در بزم او ساغری خورده بودم

من آن گلبن حسرتم همچو میلی
که در گلشن وصل،پژمرده بودم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.