هوش مصنوعی: شاعر با بیان احساسات خود از عشق نافرجام و رنج‌های عاطفی می‌گوید. او از بی‌رحمی معشوق و دل‌آزردگی خود سخن می‌گوید و با تصاویری مانند گیاه پژمرده در خشکسالی، مرگ عاطفی خود را توصیف می‌کند. در نهایت، شاعر آرزوی بقا برای معشوق دارد، در حالی که خود را در حال نوشیدن جام مرگ می‌بیند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، اشاره به مرگ و ناامیدی ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۱۳

گرم آمدم سوی تو و افسرده می‌روم
یعنی که زنده آمدم و مرده می‌روم

از باغ عشق، من که گیاه محبّتم
در خشکسال تفرقه پژمرده می‌روم

بیرحمی‌ات اجازت یک مردمی نداد
هر چند یافتی که دل آزرده می‌روم

خوشدل به بزم او بنشین مدّعی، که من
هر جا غمی‌ست همره خود برده می‌روم

روز شمار، دست من و دامنت که من
خود را ز اهل بزم تو نشمرده می‌روم

بادا بقای او، که چو میلی من از جهان
زهر فنا زجام اجل خورده می‌روم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.