هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از غرور معشوق و جفای دشمنان شکایت دارد و بیان می‌کند که با وجود همه سختی‌ها، همچنان به معشوق وفادار است. حجاب‌های میان او و معشوق مانع دیدار می‌شوند و شاعر در دیوانگی عشق، سنگ‌های جفا را از کودکان می‌پذیرد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عاطفی پیچیده و احساسات عمیق است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند جفای دشمنان و رنج‌های عشق ممکن است برای سنین پایین‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۲۱۴

ز من غافل چو گردد از غرور حسن، بد خویم
به تقریبی کنم هر دم سخن، تا بنگرد سویم

ز کوی دوست رفتم از جفای دشمنان، یا رب
چه او را بگذرد در دل نبیند چون در آن کویم

حجابش تا نگردد مانع دشنام، هر ساعت
به بزم او حکایتهای گستاخانه می‌گویم

اگر بختم کند یاری که تنها بینمت جایی
حجاب حسن نگذارد ترا تا بنگری سویم

همین بس حاصل دیوانگی میلی که هر ساعت
به سویم سنگ در کف می‌دود طفل جفا جویم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.