هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از عشق و شوق فراوان به معشوق سخن می‌گوید، با وجود درد و رنجی که متحمل می‌شود، باز هم شادمان است که به سوی معشوق می‌رود. او از نشنیدن سخنی از معشوق و بی‌پاسخ ماندن عشقش گلایه دارد، اما همچنان با امید و اشتیاق به سوی معشوق می‌شتابد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شاعرانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۲۳۱

چند از کوی تو چون باد نیاسوده روم
شادمان آیم و با گرد غم‌آلوده روم

مهچو گل وقت هلاکم بگشا لب، مپسند
کز جهان یک سخن از لعل تو نشنوده روم

او برون ناید و سوی درش از غایت شوق
می‌روم، گرچه یقین است که بیهوده روم

تا کس از زردی رخسار، مرا نشناسد
سوی او چهره به خون جگرآلوده روم

شادمانم که مرا شوق به سویش آرد
میلی از کویش اگر با تن فرسوده روم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.