۱۴۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۹

تا کس نیاورد سخنی بر زبان ز تو
سوزم ز اشتیاق و نپرسم نشان ز تو

از بس که بی‌تحمل و آزرده خاطرم
رنجم به هر گمان دل بدگمان ز تو

خوش آنکه عادت تو ندانسته، داشتم
تاب ستم به خوشدلی امتحان ز تو

از بس که بینمت به جدایی بهانه‌جو
صد بار از تو رنجم و دارم نهان ز تو

میلی تغافلی زند از روی اضطراب
آید به هر کجا سخنی در میان ز تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.