۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۸

کو بخت کز برآمدن کام دل ازو
گردم ز ناامیدی خود منفعل ازو

قاصد ز انفعال پیامم نمی‌برد
بیند ز بس که در گله‌ام متصل ازو

با او چو همرهی کنم، از طعنه رقیب
او منفعل ز من شود و من خجل ازو

دل دعوی محبت او بس که می‌کند
شرم آیدم که شکوه کنم پیش دل ازو

باشد به رنگ میلی خونین کفن مرا
دستی به سر چو لاله و پایی به گل ازو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.