هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ناامیدی و یأس خود از معشوق می‌گوید. او احساس می‌کند که هرچه بیشتر به معشوق امید بسته، بیشتر ناامید شده است. همچنین از گفت‌وگو و شکایت‌های بی‌فایده پشیمان است و احساس می‌کند عمرش به پایان رسیده، اما هنوز از جفاهای معشوق رهایی نیافته است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و ناامیدی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد و درک کامل آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه عاطفی دارد.

شمارهٔ ۲۵۱

دلم خوش است به نومیدی عنایت تو
که باور آیدم از دیگران شکایت تو

ز ناامیدی‌ام ای ناله شرم باد ترا
کزین زیاده گمان داشتم سرایت تو

ز گفت‌وگوی خود و مدعی پشیمانم
که ناامیدی‌ام افزود از حمایت تو

به گفت‌وگوست دلم با خیالش ای ناصح
برو برو که ندارم سر حکایت تو

چو میلی‌ام به نهایت رسید عمر و هنوز
نمی‌رهم ز جفاهای بی‌نهایت تو
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.