هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از غم و تنهایی خود می‌گوید و از عدم حضور معشوق نزد خود در زمان بیماری و اندوه شکایت می‌کند. او از بی‌توجهی معشوق و عدم پرسش از حالش گلایه دارد و احساس می‌کند که معشوق حتی از خجالت نیز به دیدارش نمی‌آید. شاعر همچنین از تأثیر عمیق این دوری بر روح و جان خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات پیچیده‌ی انسانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، بیان غم و اندوه و شکایت از معشوق نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۲۹۰

به بالین من در تب غم نیایی
وگر جان سپارم به ماتم نیایی

به پرسیدنم بس که تقصیر کردی
کنون از خجالت به سویم نیایی

مرا کشتی و بهر دفع گمان هم
به پرسیدن اهل ماتم نیایی

چنان زار کشتی مرا کز خجالت
کنون برسر خاک ما هم نیایی

دلا همچو میلی برون می‌بری جان
اگر سوی آن زلف پرخم نیایی
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.