هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساسات خود درباره آزادی، عشق و تقدیر صحبت می‌کند. او از مرغی که در دام صیاد است به عنوان نمادی از اسارت یاد می‌کند و به عشقی اشاره دارد که با همه مشکلاتش، هنوز در ذهنش زنده است. همچنین، او از ناپایداری زندگی و تغییرات سرنوشت سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مضامین جدی مانند تقدیر و اسارت، آن را برای سنین بالاتر مناسب می‌سازد.

شمارهٔ ۱۵۱

مشو مهمان من، ای مرغ روزی خوار آزادی
مرا گر هست آب و دانه ای، در دام صیاد است

به آن زلفی که صد آهش به دنبال است سرگرمم
چراغم گشت روشن، در شبی کز هر طرف باد است

جناغی بسته بود آن شوخ در روز ازل با من
به دستم داد امشب ساغر می، گفتمش یاد است!

گهی با خاک یکسانم، گهی همچشم کیوانم
نصیب و قسمت من در جهان چون کاغذ باد است
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.