۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۷

صد جامه پوشد از شرم، سرو خجسته قامت
جایی که آن سهی قد، از پیرهن برآید

میدان شناس داغم، مردآزمای شورش
از عهده دل من، کی سوختن برآید؟

نیش وطن دلم را نوش است در غریبی
گل قدر خار داند، چون از چمن برآید

زین گونه ام که غربت دامن گرفته، ترسم
کز آتش فراقم، دود از وطن برآید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.