هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات شاعر درباره غربت، فراق و عشق است. شاعر از شرم و خجالت سرو بلندقامت سخن می‌گوید، از دل سوخته خود می‌نالد و درد غربت را با وجود تلخی‌هایش شیرین می‌داند. او از ترس دود فراق که ممکن است از وطنش برخیزد، ابراز نگرانی می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی مانند غربت، فراق و سوختن دل ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی بالا، درک متن را برای سنین پایین‌تر دشوار می‌کند.

شمارهٔ ۲۹۷

صد جامه پوشد از شرم، سرو خجسته قامت
جایی که آن سهی قد، از پیرهن برآید

میدان شناس داغم، مردآزمای شورش
از عهده دل من، کی سوختن برآید؟

نیش وطن دلم را نوش است در غریبی
گل قدر خار داند، چون از چمن برآید

زین گونه ام که غربت دامن گرفته، ترسم
کز آتش فراقم، دود از وطن برآید
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.