هوش مصنوعی: این شعر غمگینانه از عشق نافرجام و رنج‌های عاشقانه سخن می‌گوید. شاعر از زیان‌های عشق، دوری معشوق، و اندوه درونی خود می‌نالد. تصاویری مانند گل زرد، خزان، و کمان‌تیر نشان‌دهنده‌ی ناامیدی و درد هستند. همچنین، اشاره‌هایی به حرام بودن لذت‌های عشق و تشبیه شب وصل به روزه‌ی رمضان دارد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه‌ی پیچیده و احساسات عمیق است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامفهوم یا سنگین باشد. همچنین، اشاره‌های غیرمستقیم به رابطه‌ی عاشقانه و مفاهیم اخلاقی نیازمند درک نسبی از عواطف انسانی است.

شمارهٔ ۳۲۹

زین گلستان همه سودم به زیان می ماند
چون گل زرد، بهارم به خزان می ماند

سر زلفش که مرا دشمن جان بود به دست
در کف شانه به سررشته جان می ماند

لب گل از گهرآمیزی دندان خالی ست
تا نخندیده، به آن غنچه دهان می ماند

می گریزد ز برم با قد چون تیر خدنگ
قامت خم شده ام تا به کمان می ماند

تازگی ریخته و نقش قدم پیدا نیست
راه آن گل، به ره آب روان می ماند

بس که در سینه ام آشوب غمش تعبیه است
آه اگر می کشم از دل، به فغان می ماند

خوردن بوسه گنه، چاشنی عیش حرام
شب وصل تو به روز رمضان می ماند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.