۹۰ بار خوانده شده
ز رخ، چشم تو مستی در بهشت افتاده را ماند
ز لب، خال تو جامی سر به کوثر داده را ماند
دلم از یاد چشم او بود مانند نرگسدان
سرم از فکر لعل او، کدوی باده را ماند
دمی کز هر طرف گردد پریشان سنبل زلفش
ز رعنایی، تذرو بال و پر بگشاده را ماند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
ز لب، خال تو جامی سر به کوثر داده را ماند
دلم از یاد چشم او بود مانند نرگسدان
سرم از فکر لعل او، کدوی باده را ماند
دمی کز هر طرف گردد پریشان سنبل زلفش
ز رعنایی، تذرو بال و پر بگشاده را ماند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.