۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۸

درین چمن، گل امسال همچو پار نبود
به جای غنچه شاداب، غیر خار نبود

صنوبر از همه سو آفتاب گز می کرد
ز برگ ریز خزان سایه با چنار نبود

پیاده، رو به عدم داشت فوج تاج خروس
بر اسب چوبی صد شاخ، یک سوار نبود

در آن مقام که رودش سرود مطرب داشت
امید زمزمه در چنگ جویبار نبود

چو گل، فروخته شد طفل مردمان از قحط
امید رزق، کسی را ز کردگار نبود

ز قحط سالی کشمیر گشت طغرا، خشک
مگو که از چه کلام تو آبدار نبود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.