۸۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۱۱

دل برد آن نگار، ببینم چه می کند
گل کرد صید خار، ببینم چه می کند

شوخی کنان به چشم درآمد چو طفل اشک
آید چو در کنار، ببینم چه می کند

در صبح وصل، دیده گرفتار گریه بود
در شام انتظار ببینم چه می کند

کارم به دست چرخ و ز من بازپرس کار
انصاف کردگار ببینم چه می کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.