هوش مصنوعی: این شعر از زندگی در هندستان و ایران سخن می‌گوید و به مشکلات و غم‌های دنیای خاکی اشاره دارد. شاعر از کمبود مردان شایسته در هند، ناامیدی و تاریکی روزگار، و ارزش ناچیز زندگی مادی انتقاد می‌کند. در نهایت، تنها عالم بی‌غم را عالم آب (معنویت یا زندگی ساده) می‌داند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم انتزاعی، انتقاد اجتماعی و نگاه فلسفی به زندگی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین ممکن است برخی از اشارات عرفانی و انتقادی برای سنین پایین نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۴۳۴

پاکرو در خاک هندستان، همین آب است و بس
سبحه گردانی که دارد، چرخ دولاب است و بس

دل بکن از خود، که در بزم جگرخواران هند
ناخنی کز خون نگردد سرخ، مضراب است و بس

هرکه آمد، از هجوم تیره روزی برنگشت
زین شبستان آنکه برگردیده، مهتاب است و بس

هیچ کس در بزم این تردامنان خونگرم نیست
گرمخونی گر به چنگ آید، می ناب است و بس

طالع شهر زنان دارد نگارستان هند
هست هرچیزش فراوان، مرد کمیاب است و بس

گشت رطب و یابسش در چشم طغرا بی مزه
در نظر چیزی که شیرین آیدش، خواب است و بس

عالم خاکی، چه هندستان، چه ایران، پرغم است
عالمی که غم ندارد،عالم آب است و بس
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.