۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۳۵

جوانی ام به جفا رفت و موسم پیری ست
من از بهار چه دیدم، که از خزان بینم

شب نهال قامتش را دلگشا می خواستیم
برگ ریزانی ازان بند قبا می خواستیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.