هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و اشتیاق به معشوق و ناکامیهای خود در این راه میگوید. او از دوری یار و بیتوجهی معشوق شکایت دارد و از خزان عاطفی خود در بهار عشق مینالد. همچنین، به ناامیدی و بیطالعی خود در عشق اشاره میکند و آرزو میکند که ساقی با شراب، خمار او را تسکین دهد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانهی عمیق، ناامیدی و اشاره به میگساری است که برای درک بهتر، به بلوغ عاطفی و فکری نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند خمار و شراب ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.
شمارهٔ ۶۲۲
ز شوق آنکه بنشیند درو یک لحظه یار من
نمی آید به هم، چون دامن صحرا کنار من
به دور حسن او یک چهره گلگون نمی بینم
خزان عالمی گردیده ایام بهار من
مگر ساقی ز لشکرگاه خم، فوجی برون آرد
که از فوج صراحی نشکند هرگز خمار من
ز بس بی طالعی، در کارگاه عشق چون طغرا
اگر کاری کنم، یک جو نمی آید به کار من
نمی آید به هم، چون دامن صحرا کنار من
به دور حسن او یک چهره گلگون نمی بینم
خزان عالمی گردیده ایام بهار من
مگر ساقی ز لشکرگاه خم، فوجی برون آرد
که از فوج صراحی نشکند هرگز خمار من
ز بس بی طالعی، در کارگاه عشق چون طغرا
اگر کاری کنم، یک جو نمی آید به کار من
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.