هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد و غم آوارگی و بیپناهی خود میگوید. او مانند گلی است که پارگیهایش بیسعی خودش رخ میدهد و از همنشین خود میخواهد که به فکر چارهجویی برای او نباشد، چرا که بیم آن دارد بیچارگیاش بیشتر شود. در پایان، آرزو میکند که اگر گردون بداند او مرد سفر نیست، همانند آسیاب به او آوارگی دهد تا در مسکن خود بماند.
رده سنی:
15+
مفاهیم عمیق عاطفی و استفاده از استعارههای پیچیده مانند 'چون گل به جیب و دامنم، بی سعی ریزد پارگی' و 'چون آسیا آوارگی' درک این شعر را برای مخاطبان جوانتر دشوار میسازد. همچنین، موضوعاتی مانند آوارگی و بیپناهی نیاز به تجربه و درک بیشتری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت میشود.
شمارهٔ ۶۷۸
از بس که دارم زین چمن، درد و غم آوارگی
چون گل به جیب و دامنم، بی سعی ریزد پارگی
ای همنشین بهر خدا، بگذر ز فکر چاره ام
ترسم من بیچاره را، افزون شود بیچارگی
گردون اگر داند که من، مرد سفر کردن نیم
در مسکن خویشم دهد، چون آسیا آوارگی
چون گل به جیب و دامنم، بی سعی ریزد پارگی
ای همنشین بهر خدا، بگذر ز فکر چاره ام
ترسم من بیچاره را، افزون شود بیچارگی
گردون اگر داند که من، مرد سفر کردن نیم
در مسکن خویشم دهد، چون آسیا آوارگی
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.