۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۹۵

قتل ما بی دست و پایان را دلیری شرط نیست
کشتن سیماب می آید ز هر بی جرأتی

در ازل بر خویش راه پیش بینی بسته ایم
نیست چون آیینه هرگز در دل ما نیتی

می روی بی رخصت امشب، کس چه سازد جان من
جان نمی گیرد ز کس در وقت رفتن رخصتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.