هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد تنهایی و غربت سخن می‌گوید، چه در وطن و چه در غربت. او احساس می‌کند که سوختن از تنهایی امری طبیعی است و به یاران جداافتاده اشاره می‌کند. همچنین، از غم و اندوهی سخن می‌گوید که حتی مرگ را به یاد می‌آورد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی مانند تنهایی، غربت و مرگ است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. سن 16 سال به بالا مناسب‌تر است زیرا درک بهتری از این مفاهیم دارند.

شمارهٔ ۷۱۷

چون ز تنهایی غربت برهانم خود را؟
من که عاجز شده ام در وطن از تنهایی

هر که از یار جدا ماند، دلش می سوزد
بدعت ما نبود سوختن از تنهایی

کم نگردد غم آن سرو قبا پوش طرب!
که برآورد [مرا در] کفن از تنهایی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.