هوش مصنوعی: این شعر از فصیحی بهارستانی، با تصاویر شاعرانه و استعاره‌های عمیق، درد و رنج عاشقانه، ناامیدی و بی‌عدالتی روزگار را بیان می‌کند. شاعر از گل‌های بهار، لاله‌های خونین، اشک‌های بی‌پایان و آتش عشق می‌گوید که بر جانش ریخته شده‌اند. او از بی‌مروتی ابر و روزگار شکایت دارد و به تشبیهات زیبایی از طبیعت برای بیان احساساتش متوسل می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق، استعاره‌های پیچیده و احساسات شدید مانند درد، ناامیدی و بی‌عدالتی است که درک آن‌ها به بلوغ عاطفی و شناختی نیاز دارد. همچنین، برخی تصاویر مانند 'خون از مژه ریختن' یا 'نیش بر رگ جان' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۲۵

شناخت ذوق بهار آنکه گل به دامان ریخت
چو چید از جگر لاله داغ بر جان ریخت

ز بی‌مروتی ابر این چمن سوزم
که بر من آتش و بر خار و خس گلستان ریخت

چه نا‌امیدی در خواب دیده آمد دوش
که جای اشک همه شب نگه ز مژگان ریخت

چه چشم بد دگر این روزگار برهم زد
که دسته دسته مرا نیش بر رگ جان ریخت

کسی ز تشنگی راه کعبه ایمن شد
که خونش از مژه هم در سر بیابان ریخت

نظر ز داغ جگر یافت دیده‌ام کامشب
ز نیم قطره سرشک آبروی طوفان ریخت

ز بیم صاحب گلشن سحر فصیحی چید
ز جیب لاله و گل چاک در گریبان ریخت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.