هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات شاعر از درد عشق، غم و اندوه است. او از پریشانی و درهم‌ریختگی حال خود می‌گوید و از درد دوست و ناملایمات روزگار شکایت دارد. شاعر به زیبایی‌های طبیعت و عشق اشاره می‌کند، اما در نهایت غم و اندوه بر همه چیز سایه افکنده است. همچنین، او از ناآگاهی از آینده و تغییرات زمانه می‌نالد و اشک را تنها محرم راز خود می‌داند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاشقانه و غم‌انگیز است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها مناسب نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و ناامیدی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۱

کارم چو زلف یار پریشان و در هم است
صد بحر خفته در جگر و دیده بی‌نم است

یک دیده از برای تماشا کفایتست
لیک از برای گریه هزار ار بود کم است

با انقلاب دهر چه سازم که درد دوست
دیروز ریش بوده و امروز مرهم است

نشکفته بهترم بگذار ای صبا مرا
کاین غنچه همچو داغ پر از دود ماتم است

آگه نیم ز آمدن و رفتن بهار
دانم همین قدر که همه موسم غم است

در بار اشک بند نظر را که نزد دوست
نامحرم است دیده ولی گریه محرم است

نازم به فیض باغ جمالت که یک نگاه
بر گل سموم و بر گل روی تو شبنم است

دل پر ز مهر تست عزیزش نگاه دار
جام از من است لیک پر از باده جم است

یک پرده بیش نیست فصیحی نوای عشق
پندار گوش ماست که گه زیر و گه بم است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.