هوش مصنوعی: این شعر غم‌انگیز از درد و رنج عمیق شاعر سخن می‌گوید. او از اشک‌های بی‌پایان، طوفان غم، ناتوانی در رهایی از مصائب و زخم‌های عاطفی می‌نالد. شاعر به‌ظاهر از عشق یا فقدانی بزرگ رنج می‌برد و احساس می‌کند در گردابی از اندوه گرفتار شده است.
رده سنی: 16+ محتوا حاوی مضامین عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و ممکن است برای آنها سنگین باشد. همچنین استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم عرفانی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۰

کی ز ماتمخانه ما دود افغان برنخاست
کی غم از بالین ما با چشم گریان برنخاست

در زمین سیل‌خیز دیده گریان ما
کی نشست اشکی که چون برخاست طوفان برنخاست

صد نسیم آمد ز مصر و بوی پیراهن رساند
ناتوانی بین که گردی زین بیابان برنخاست

من ندانم بود چشم خون‌فشانی یا نبود
این قدر دانم که این طوفان ز دامان برنخاست

ذوق بی‌سامانیم هر چند بر بالین نشست
این سر آشفته‌بخت از خواب سامان برنخاست

یک جهان زخم از دم تیغ تو بر هر مو شکفت
از سر جان کشته تیغ تو آسان برنخاست

شکر فیض نوبهار غم فصیحی چون کنم
کز گلم یک لاله بی چاک گریبان برنخاست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.