هوش مصنوعی:
این شعر از عشق نافرجام و درد دل شاعر سخن میگوید. چشم شهلا از خواب برنمیخیزد و غوغایی در اطراف نیست. شاعر از سوز دل خود میگوید که گویی قیامت را میسوزاند، اما امیدی به بازگشت معشوق ندارد. آتش عشق او جهانسوز است، اما تنها دود سودا از آن برمیخیزد. حسرت و ناامیدی در دل شاعر جای گرفته و نام فصیحی (احتمالاً نام معشوق) در هر کجا که میرود، شیون و غوغا به پا میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاطفی عمیق و غمانگیز است که درک آن برای نوجوانان کمسنوسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۸۲
ز خواب آن چشم شهلا برنخیزد
که از هر گوشه غوغا برنخیزد
قیامت سوزد از سوز دل من
مگر این کشته فردا برنخیزد
جهانسوز آتشی را دل سپندست
کزو جز دود سودا برنخیزد
نیابد در دل امیدی که حسرت
پی تعظیمش از جا برنخیزد
به هرجا بگذرد نام فصیحی
چه شیونها کز آنجا برنخیزد
که از هر گوشه غوغا برنخیزد
قیامت سوزد از سوز دل من
مگر این کشته فردا برنخیزد
جهانسوز آتشی را دل سپندست
کزو جز دود سودا برنخیزد
نیابد در دل امیدی که حسرت
پی تعظیمش از جا برنخیزد
به هرجا بگذرد نام فصیحی
چه شیونها کز آنجا برنخیزد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.