۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۶

تلخکامان مزه شهد هوس نشناسند
سایه پرورد همایند مگس نشناسند

داد ازین شعله مزاجان که چو مرهم گردند
سینه‌ای ریش‌تر از سینه خس نشناسند

نفس سوختگان شعله طورست ولیک
شعله طور ندانند و نفس نشناسند

یاد آن قافله کز غم چو حدی ساز کنند
ناله خویش ز فریاد جرس نشناسند

شکرستان نیازند جگر سوختگان
وای اگر لذت پابوس مگس نشناسند

مصرعصمت چه دیاریست که خوبان آنجا
صورت خویش در آیینه کس نشناسند

طرفه رمزی‌ست فصیحی که به گلزار جهان
بلبلان جمله قفس‌زاد و قفس نشناسند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.