هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، رنج و اندوه ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از درد دوری معشوق، اشک‌های خونین و داغ دل‌سوز سخن می‌راند و به مصائب عاشقان مانند مجنون و لیلی اشاره می‌کند. در پایان، از رفتن فصیحی (شاید اشاره به مرگ) با خنده و رهایی از غم دنیا یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه، استفاده از استعاره‌های پیچیده و اشاره به مفاهیمی مانند مرگ و رنج عشق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. این شعر更适合 برای افرادی با درک ادبی بالاتر و تجربه‌ی زندگی بیشتر.

شمارهٔ ۱۰۲

در دیده نگه چون ز تو در خون بنشیند
از تنگدلی چون مژه بیرون بنشیند

بی باد درین دشت غبار ره لیلی
برخیزد و در دیده مجنون بنشیند

آن کس که فکند از نظر لطف تو ما را
چون دیده ما تا مژه در خون بنشیند

این داغ چه داغی‌ست که در جوش فزونیست
چون موج که در سینه جیحون بنشیند

همراه اجل خنده‌زنان رفت فصیحی
تا چند درین معرکه محزون بنشیند
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.