۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۳

دل در آن زلف پریشان رسد و بنشیند
همچو اشکی که به دامان رسد و بنشیند

کو مروت که سمومی چو درین دشت آید
بر سر خاک شهیدان رسد و بنشیند

بوی پیراهن یوسف به جهان در تک و پوست
خرم آن دم که به کنعان رسد و بنشیند

چون مریضی که نشیند در بیمارستان
بی تو نظاره به مژگان رسد و بنشیند

ناله چون ناله بلبل غرض‌آلود مباد
که چو شبنم به گلستان رسد و بنشیند

کی بود کی که فصیحی ز بیابان مراد
بر در کعبه حرمان رسد و بنشیند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.