هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، غزلی عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از تب و تاب عشق، فراق و رنج‌های عاشقی سخن می‌گوید. او از گرمای عشق، اشک‌های شبنم‌گونه، و دردهای ناشی از فراق یاد می‌کند و با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، حالات روحی خود را بیان می‌دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مضامین عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۳۵

تاب خورشید رخت از تب فزونتر بود دوش
آتشم چون شمع جای خاک بر سر بود دوش

از عرق می‌ریخت شبنم بر رخ گلهای حسن
عید آب خضر با نوروز کوثر بود دوش

آن تنی کز ناز تاب بار رعنایی نداشت
آه کز بیداد تب در آب و آذر بود دوش

از تبت تا صبح بیماران غم می‌سوختند
بر شهیدان تو گویی روز محشر بود دوش

در فراق چشم بیمار تو خواب ناز را
پهلوی آسودگی بر نیش نشتر بود دوش

دست غم بادا قوی بازو که اندر سینه‌ام
هر نفس آزرده صد نوک خنجر بود دوش

از تهی‌دستی فصیحی هیچ قربانت نکرد
زآنکه چشم گوهر افشانش در اخگر بود دوش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.