هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و ناامیدی خود می‌گوید. او احساس می‌کند که در دام مشکلات و ناکامی‌ها گرفتار شده و از رسیدن به آرزوهایش بازمانده است. با وجود تلاش‌های فراوان، به جایی نرسیده و همچنان درگیر غم و اندوه است. او از بی‌وفایی دنیا و ناکامی‌هایش شکایت می‌کند و احساس می‌کند که مانند میوه‌ای نارس بر زمین افتاده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی مانند غم، ناامیدی و شکایت از زندگی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، این نوع اشعار معمولاً برای سنین بالاتر که تجربه‌های زندگی بیشتری دارند، جذاب‌تر و قابل‌درک‌تر است.

شمارهٔ ۱۴۱

گرد افغانم ز دامان جرس افتاده‌ام
از حریم محمل امید پس افتاده‌ام

ناله‌ام از بس گرانبار غمم ماندم به جای
ورنه عمری شد که در راه نفس افتاده‌ام

سالها کردم به پای عقل طی راه عشق
چون نکو دیدم دو گام از خویش پس افتاده‌ام

کوشش پرواز همت بین که در اقلیم حسن
با وجود صد گلستان در قفس افتاده‌ام

شعله برگشته روزم کز دل ماتم‌کشان
بسته‌ام بار غم و د رجان خس افتاده‌ام

ناخلف فرزند غم بودم از آن یادم نکرد
ورنه می‌داندکه در دام هوس افتاده‌ام

میوه عیشم ولی از بی‌وفاییهای شاخ
بر زمین غم فصیحی نیم‌رس افتاده‌ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.