هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، از عشق، امید، حرمان، و رنج‌های روحی سخن می‌گوید. شاعر با تصاویر زیبا و نمادین، احساسات خود را درباره عشق، جدایی، و جستجوی معنویت بیان می‌کند. مفاهیمی مانند گلستان، یاس، تمنا، کعبه، بت، و شهیدان نشان‌دهنده تضاد بین عشق زمینی و عرفانی است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین برخی از تصاویر مانند 'تابوت خندان' و 'زخم شهیدان' ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۴۰

می‌آید از سیر جگر آهم گلستان در بغل
یاس و تمنا در نفس امید و حرمان در بغل

ز آن‌سان که طفلان چمن دزدند گل از باغبان
آهم کند گلهای داغ از سینه پنهان در بغل

زین پیشتر گل می‌فشاند از خنده چاک سینه‌ام
پژمرده کرد این لاله را تبهای حرمان در بغل

من در سجود بت ولی لبریز استغفار دل
دامان ز نعمت موج‌زن دریای کفران در بغل

گر من بمیرم ای نگه از گلستانش وامیا
ترسم کشد ناگه ترا گستاخ مژگان در بغل

از چین زلفی می‌رسم سودایی وآشفته‌سر
یک کعبه بت در آستین یک دیر ایمان در بغل

دل را پرستم ار بود زیبا پرستش جز ترا
کان غنچه از شاخ وفا روییده پیکان در بغل

داغم ولی از وصل من نشکفت آغوش دلی
روزی مگر گیرد مرا تابوت خندان در بغل

هم‌زاد ناموس غمم زآنم فصیحی پرورد
زخم شهیدان درکفن خاک شهیدان در بغل
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.